معنی فارسی weeniest
B2صفتی برای توصیف کوچکترین یا ضعیف‌ترین چیزی در گروه.
The superlative form of 'weeny', indicating the smallest or weakest.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Minuscule.
example
معنی(example):
بین تمام توله‌سگ‌ها، کوچکترین آنها بازیگوش‌ترین بود.
مثال:
Among all the puppies, the weeniest one was the most playful.
معنی(example):
کوچکترین ساندویچ در منو برای یک تنقلات سبک عالی است.
مثال:
The weeniest sandwich on the menu is perfect for a light snack.
معنی فارسی کلمه weeniest
:
صفتی برای توصیف کوچکترین یا ضعیف‌ترین چیزی در گروه.
