معنی فارسی weirdly

B1

به طرز عجیبی، به گونه‌ای غیرعادی یا غیرمنتظره انجام دادن یا بودن.

In a strange or unusual manner.

adverb
معنی(adverb):

In a weird manner

example
معنی(example):

او به طرز عجیبی از خوردن ترشی با بستنی لذت می‌برد.

مثال:

She weirdly enjoys eating pickles with ice cream.

معنی(example):

ساختمان به طرز عجیبی شکل‌دار توجه همه را جلب کرد.

مثال:

The weirdly shaped building caught everyone's attention.

معنی فارسی کلمه weirdly

: معنی weirdly به فارسی

به طرز عجیبی، به گونه‌ای غیرعادی یا غیرمنتظره انجام دادن یا بودن.