معنی فارسی wenching
B2عمل همخوابگی به ویژه با زنان غیررسمی یا فاحشهها را توصیف میکند.
The act of engaging in casual sexual relationships, often with lower-class women.
- verb
verb
معنی(verb):
To frequent prostitutes; to whore; also, to womanize.
example
معنی(example):
همخوابگی در گذشته در میان ملوانان رایج بود.
مثال:
Wenching was common among sailors in the past.
معنی(example):
آنها درباره همخوابگی به عنوان بخشی از ماجراجوییهایشان صحبت کردند.
مثال:
They spoke of wenching as a part of their adventures.
معنی فارسی کلمه wenching
:
عمل همخوابگی به ویژه با زنان غیررسمی یا فاحشهها را توصیف میکند.