معنی فارسی white willows

B1

درختان بید با پوست سفید، که در نقاط مرطوب و کنار آب‌ها به‌وفور یافت می‌شوند.

Willow trees with pale bark, often found near water.

noun
معنی(noun):

A species of willow native to Europe and western Asia, Salix alba.

example
معنی(example):

بیدهای سفید به آرامی در نسیم نوسان می‌کردند.

مثال:

The white willows swayed gently in the breeze.

معنی(example):

بیدهای سفید در نزدیکی رودخانه‌ها و دریاچه‌ها رشد می‌کنند.

مثال:

White willows grow near rivers and lakes.

معنی فارسی کلمه white willows

: معنی white willows به فارسی

درختان بید با پوست سفید، که در نقاط مرطوب و کنار آب‌ها به‌وفور یافت می‌شوند.