معنی فارسی white witch
B1جادوی سفید، شخصیتی که قدرتهای جادویی دارد و از آنها به نفع دیگران استفاده میکند.
A character that practices benevolent magic, often contrasted with dark magic.
- noun
noun
معنی(noun):
A witch who practises white magic.
example
معنی(example):
جادوی سفیدی در داستان مهربان و کمککننده بود.
مثال:
The white witch in the story was kind and helpful.
معنی(example):
او به عنوان جادوی سفید شناخته میشد زیرا فقط از قدرتهایش برای کارهای خوب استفاده میکرد.
مثال:
She was known as the white witch because she only used her powers for good.
معنی فارسی کلمه white witch
:
جادوی سفید، شخصیتی که قدرتهای جادویی دارد و از آنها به نفع دیگران استفاده میکند.