معنی فارسی whiten

B1 /ˈ(h)waɪtn̩/

سفید کردن، فرآیند تبدیل یک ماده یا سطح به رنگ سفید یا روشن‌تر.

To make something white or lighter in color.

verb
معنی(verb):

(To cause) to become white or whiter; to bleach or blanch.

مثال:

Age had whitened his hair.

example
معنی(example):

شما می‌توانید دندان‌های خود را با خمیر دندان‌های مخصوص سفید کنید.

مثال:

You can whiten your teeth with special toothpaste.

معنی(example):

خورشید می‌تواند با گذشت زمان پارچه‌ها را سفید کند.

مثال:

The sun can whiten fabrics over time.

معنی فارسی کلمه whiten

: معنی whiten به فارسی

سفید کردن، فرآیند تبدیل یک ماده یا سطح به رنگ سفید یا روشن‌تر.