معنی فارسی wholescale
B2به معنای فراگیر یا شامل تمام جوانب، برای به تصویر کشیدن یک تغییر یا اقدام وسیع به کار میرود.
On a large scale; encompassing or affecting a broad range.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Wholesale (extensive)
example
معنی(example):
شرکت رویکردی عمده به تغییرات را پذیرفته است.
مثال:
The company has adopted a wholescale approach to change.
معنی(example):
آنها اصلاحات عمدهای را در سیستم آموزشی اجرا کردند.
مثال:
They implemented wholescale reforms in the education system.
معنی فارسی کلمه wholescale
:
به معنای فراگیر یا شامل تمام جوانب، برای به تصویر کشیدن یک تغییر یا اقدام وسیع به کار میرود.