معنی فارسی wibbliest
B1نرمترین یا لزجترین در مقایسه با دیگران، معمولا به خاصیت فیزیکی اشاره دارد.
The most wobbly or jiggly; having the greatest quality of wobbling.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Wobbly.
example
معنی(example):
آن ژلهای که من تا به حال دیدهام، از همه نرمتر است.
مثال:
That is the wibbliest jelly I have ever seen.
معنی(example):
او در مسابقه برای نرمترین حرکات رقص برنده شد.
مثال:
He won the contest for the wibbliest dance moves.
معنی فارسی کلمه wibbliest
:
نرمترین یا لزجترین در مقایسه با دیگران، معمولا به خاصیت فیزیکی اشاره دارد.