معنی فارسی wickedly
B1 /ˈwɪkɪdli/به معنای انجام عملی با نیت شرورانه یا به طریقی که حس شرارت را منتقل کند.
In a morally bad manner; also, in informal use, can mean very well or impressively.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a wicked manner.
معنی(adverb):
Very
example
معنی(example):
او به طرز شرورانهای به دوستش لبخند زد.
مثال:
She smiled wickedly at her friend.
معنی(example):
او به طرز شرورانهای به آن جوک خندید.
مثال:
He laughed wickedly at the joke.
معنی فارسی کلمه wickedly
:
به معنای انجام عملی با نیت شرورانه یا به طریقی که حس شرارت را منتقل کند.