معنی فارسی wieldy
B1 /ˈwildi/به معنای آسان برای استفاده و کنترل، به ویژه در مورد ابزار یا ایده.
Easy to handle or manage.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
(obsolete except Britain) Able to wield one's body well; active, dexterous.
معنی(adjective):
Capable of being easily wielded or managed; handy.
example
معنی(example):
طراحی آسان و کاربرپسند این ابزار آن را راحت برای استفاده کرد.
مثال:
The wieldy design of the tool made it easy to use.
معنی(example):
او از طبیعت آسان و کاربرپسند نرمافزار جدید قدردانی کرد.
مثال:
He appreciated the wieldy nature of the new software.
معنی فارسی کلمه wieldy
:
به معنای آسان برای استفاده و کنترل، به ویژه در مورد ابزار یا ایده.