معنی فارسی wigwagged

B1

ویگ‌وگ، اصطلاحی است برای توصیف حرکات متناوب و سریع یک جسم، مانند پرچم یا دست، برای جلب توجه یا ارسال پیام.

To wave or move back and forth in a specific manner, often used in naval or signaling contexts.

verb
معنی(verb):

To move gently in one direction and then another; to wig or wiggle, to wag or waggle.

معنی(verb):

To oscillate between two states.

معنی(verb):

To send a signal by waving a flag to and fro.

example
معنی(example):

پرچم‌ها برای اعلام آغاز رویداد، ویگ‌وگ شدند.

مثال:

The flags were wigwagged to signal the start of the event.

معنی(example):

او دستش را ویگ‌وگ کرد تا توجه من را جلب کند.

مثال:

He wigwagged his hand to get my attention.

معنی فارسی کلمه wigwagged

: معنی wigwagged به فارسی

ویگ‌وگ، اصطلاحی است برای توصیف حرکات متناوب و سریع یک جسم، مانند پرچم یا دست، برای جلب توجه یا ارسال پیام.