معنی فارسی wildered

B1

احساس شگفتی و عدم قطعیت در مورد مکان یا حالت.

Feeling bewildered or confused, often in a new or unexpected situation.

verb
معنی(verb):

To bewilder, perplex

example
معنی(example):

او وقتی به شهر جدید وارد شد، احساس شگفتی کرد.

مثال:

She felt wildered when she entered the new city.

معنی(example):

تغییر ناگهانی او را وادار به احساس شگفتی و گم کردن کرد.

مثال:

The sudden change left him feeling wildered and lost.

معنی فارسی کلمه wildered

: معنی wildered به فارسی

احساس شگفتی و عدم قطعیت در مورد مکان یا حالت.