معنی فارسی wildling
B1زنبق وحشی، اصطلاحی برای اشاره به کسانی که در طبیعت زندگی میکنند و از جامعه دور هستند.
A term used to refer to someone who lives in a natural environment away from civilization.
- noun
noun
معنی(noun):
A wild, i.e. not cultivated, plant
معنی(noun):
A wild animal
example
معنی(example):
زنبق وحشی در جنگل، دور از تمدن زندگی میکرد.
مثال:
The wildling lived in the woods, far away from civilization.
معنی(example):
در داستان، زنبق وحشی به خاطر مهارتهای منحصر به فردش در بقا شناخته شده بود.
مثال:
In the story, the wildling was known for their unique survival skills.
معنی فارسی کلمه wildling
:
زنبق وحشی، اصطلاحی برای اشاره به کسانی که در طبیعت زندگی میکنند و از جامعه دور هستند.