معنی فارسی willingly
B1 /ˈwɪlɪŋli/به صورت داوطلبانه و بدون هیچ گونه اجبار، نشاندهنده تمایل واقعی.
In a voluntary and eager manner, indicating genuine willingness.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
Of one’s own free will; freely and spontaneously.
example
معنی(example):
او با کمال میل موافقت کرد که به پروژه بپیوندد.
مثال:
She willingly agreed to join the project.
معنی(example):
او با کمال میل دانش خود را با تیم به اشتراک گذاشت.
مثال:
He willingly shared his knowledge with the team.
معنی فارسی کلمه willingly
:
به صورت داوطلبانه و بدون هیچ گونه اجبار، نشاندهنده تمایل واقعی.