معنی فارسی winemaking
B2فرایند تولید شراب از انگور که شامل مراحل مختلفی است.
The process of producing wine, including fermentation and aging.
- noun
noun
معنی(noun):
The process of making wine.
example
معنی(example):
ساخت شراب یک هنر است که نیاز به مهارت و دانش دارد.
مثال:
Winemaking is an art that requires skill and knowledge.
معنی(example):
او یک دوره در ساخت شراب گرفت تا تکنیکهایش را بهبود بخشد.
مثال:
She took a course in winemaking to improve her techniques.
معنی فارسی کلمه winemaking
:
فرایند تولید شراب از انگور که شامل مراحل مختلفی است.