معنی فارسی wistfully

B1

به شیوه‌ای وابسته به حسرت و نگرانی در یادآوری.

In a manner characterized by wistfulness.

adverb
معنی(adverb):

In a wistful manner.

example
معنی(example):

او با لبخندی اندوهناک به یاد لحظات شادشان افتاد.

مثال:

She smiled wistfully as she recalled their happy moments.

معنی(example):

او با آهی اندوهناک به عکس‌های قدیمی نگاه می‌کرد.

مثال:

He sighed wistfully while looking at old photographs.

معنی فارسی کلمه wistfully

: معنی wistfully به فارسی

به شیوه‌ای وابسته به حسرت و نگرانی در یادآوری.