معنی فارسی witchery
B2جادوگری به فنون و تکنیکهای جادو و سحر اشاره دارد که از دیرباز به جا ماندهاند.
The art or practice of witchcraft or magic.
- noun
noun
معنی(noun):
Witchcraft.
معنی(noun):
An act of witchcraft.
معنی(noun):
Allure, charm, magic.
example
معنی(example):
او جادوگری را طبق سنتهای باستانی انجام داد.
مثال:
She practiced witchery in accordance with ancient traditions.
معنی(example):
جادوگری معمولاً شامل مراسم و طلسمهاست.
مثال:
Witchery often involves rituals and spells.
معنی فارسی کلمه witchery
:
جادوگری به فنون و تکنیکهای جادو و سحر اشاره دارد که از دیرباز به جا ماندهاند.