معنی فارسی with one eye on

B1

با در نظر گرفتن یک جنبه یا موضوع در حین انجام کار دیگر.

To give partial attention to something while focusing on another task.

example
معنی(example):

او در حالی‌که یک چشمش به بچه‌ای که خوابیده بود، شام درست کرد.

مثال:

She cooked dinner with one eye on the baby sleeping.

معنی(example):

او بازی را در حالی‌که یک چشمش به ساعت بود تماشا کرد.

مثال:

He watched the game with one eye on the clock.

معنی فارسی کلمه with one eye on

: معنی with one eye on به فارسی

با در نظر گرفتن یک جنبه یا موضوع در حین انجام کار دیگر.