معنی فارسی without-feeling/without-feeling
B1بدون احساس، حالتی که در آن احساسات یا عواطف وجود ندارد یا نشان داده نمیشود.
Lacking emotion or sensitivity; not showing feelings.
- OTHER
example
معنی(example):
او بدون احساس صحبت کرد، گویی فقط از روی یک متن میخواند.
مثال:
He spoke without feeling, as if he was just reading from a script.
معنی(example):
کار هنرمند زیبا بود، اما احساس سرد و بیاحساسی داشت.
مثال:
The artist's work was beautiful, but it felt cold and without feeling.
معنی فارسی کلمه without-feeling/without-feeling
:بدون احساس، حالتی که در آن احساسات یا عواطف وجود ندارد یا نشان داده نمیشود.