معنی فارسی wolf-whistled

B1

استفاده از سوت بلند و مشخص به‌عنوان نشانه‌ای برای جلب توجه یا ابراز تحسین.

To make a high-pitched whistle, typically used to show admiration for someone, especially in a flirtatious manner.

example
معنی(example):

او به هنرمند روی صحنه سوت گرگی زد.

مثال:

He wolf-whistled at the performer on stage.

معنی(example):

جمعیت از مهارت‌های رقصنده با سوت گرگی استقبال کرد.

مثال:

The crowd wolf-whistled in appreciation of the dancer's skills.

معنی فارسی کلمه wolf-whistled

: معنی wolf-whistled به فارسی

استفاده از سوت بلند و مشخص به‌عنوان نشانه‌ای برای جلب توجه یا ابراز تحسین.