معنی فارسی wonting

B1

اشاره به تمایل یا عادتی که درباره چیزی وجود دارد.

The act of feeling a strong desire or habit towards something.

verb
معنی(verb):

To make (someone) used to; to accustom.

معنی(verb):

To be accustomed (to something), to be in the habit (of doing something).

example
معنی(example):

من می‌خواهم این آخر هفته دوستانم را ببینم.

مثال:

I am wonting to see my friends this weekend.

معنی(example):

او برای حمایت خانواده‌اش در دوران سخت، خواهان است.

مثال:

He is wonting for his family's support during tough times.

معنی فارسی کلمه wonting

: معنی wonting به فارسی

اشاره به تمایل یا عادتی که درباره چیزی وجود دارد.