معنی فارسی woozy
B1 /ˈwuːzi/ووزی به حالتی گفته می‌شود که فرد احساس سرگیجه و عدم تعادل می‌کند.
A feeling of dizziness or lightheadedness, often after exertion or due to medication.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Queasy, dizzy, or disoriented
مثال:
I got off the rollercoaster feeling a bit woozy.
معنی(adjective):
Intoxicated by drink or drugs
example
معنی(example):
بعد از چرخیدن احساس سرگیجه و ووزی کردم.
مثال:
After spinning around, I felt dizzy and woozy.
معنی(example):
او به خاطر دارو احساس ووزی داشت.
مثال:
She was woozy from the medication.
معنی فارسی کلمه woozy
:
ووزی به حالتی گفته می‌شود که فرد احساس سرگیجه و عدم تعادل می‌کند.
