معنی فارسی word game
A2بازی‌هایی که بر اساس واژگان و زبان طراحی شده‌اند و می‌توانند سرگرم‌کننده و آموزشی باشند.
Games that involve words and are typically played for fun or to improve language skills.
- noun
noun
معنی(noun):
A game which involves manipulating words.
مثال:
Although some word games, such as anagrams and crosswords, can be completed alone, others such as charades are designed for groups.
example
معنی(example):
ما دیشب یک بازی کلامی سرگرم‌کننده بازی کردیم.
مثال:
We played a fun word game last night.
معنی(example):
بازی‌های کلامی می‌توانند مهارت‌های واژگانی شما را بهبود ببخشند.
مثال:
Word games can improve your vocabulary skills.
معنی فارسی کلمه word game
:
بازی‌هایی که بر اساس واژگان و زبان طراحی شده‌اند و می‌توانند سرگرم‌کننده و آموزشی باشند.
