معنی فارسی workshy

B2

افرادی که از کار کردن فرار می‌کنند یا تمایلی به سختی کار نکردن دارند.

Someone who is lazy or reluctant to work; unwilling to put in effort.

adjective
معنی(adjective):

Disinclined to work; lazy.

مثال:

Workshy benefits claimants should stop watching daytime television and get a job.

example
معنی(example):

او به دلیل اجتناب از اضافه‌کاری، اغلب به عنوان فرد فراری از کار شناخته می‌شد.

مثال:

He was often labeled as workshy because he avoided overtime.

معنی(example):

ناfair است که فقط به خاطر اینکه کسی به تعادل کار و زندگی اهمیت می‌دهد، او را فراری از کار خطاب کنیم.

مثال:

It's unfair to call someone workshy just because they value work-life balance.

معنی فارسی کلمه workshy

: معنی workshy به فارسی

افرادی که از کار کردن فرار می‌کنند یا تمایلی به سختی کار نکردن دارند.