معنی فارسی wormiest
B1کرمخوردهترین، صفتی که به چیزی اشاره دارد که بیشترین میزان کرم یا آلودگی را دارد.
Describing something, often an apple, as being the most infested with worms.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of or like a worm or worms; shaped like a worm or worms.
معنی(adjective):
Infested with worms.
example
معنی(example):
سیب کرمخوردهترین در سبد بهوضوح خراب شده بود.
مثال:
The wormiest apple in the basket was clearly spoiled.
معنی(example):
پس از باران، خاک کرمخوردهترین غنی از مواد مغذی است.
مثال:
After the rain, the wormiest soil is rich with nutrients.
معنی فارسی کلمه wormiest
:
کرمخوردهترین، صفتی که به چیزی اشاره دارد که بیشترین میزان کرم یا آلودگی را دارد.