معنی فارسی worriment
B1واژهای که به حالتی از نگرانی مفرط یا اضطراب اشاره دارد.
A noun referring to the state of being worried or concerned.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of worrying; anxiety.
معنی(noun):
A worrying situation or thing.
example
معنی(example):
نگرانی مداوم او مانع از لذت بردن از زندگیاش میشد.
مثال:
His constant worriment prevented him from enjoying life.
معنی(example):
نگرانی درباره سلامتیاش افکارش را اشغال کرده بود.
مثال:
The worriment over her health was consuming her thoughts.
معنی فارسی کلمه worriment
:
واژهای که به حالتی از نگرانی مفرط یا اضطراب اشاره دارد.