معنی فارسی wriggler

B1

موجودی که از خود حرکت می‌کند، معمولاً به صورت خمیده یا پیچ ت پیچ.

A creature or object that wriggles.

noun
معنی(noun):

Anything that wriggles.

معنی(noun):

The larva of a mosquito.

معنی(noun):

A cunning or tricky person; a dodger.

example
معنی(example):

یک جستجوکننده معمولاً در مناطق شنی یافت می‌شود.

مثال:

A wriggler is often found in sandy areas.

معنی(example):

این جستجوکننده تلاش می‌کرد راه خود را به خاک پیدا کند.

مثال:

The wriggler was trying to find its way back to the soil.

معنی فارسی کلمه wriggler

: معنی wriggler به فارسی

موجودی که از خود حرکت می‌کند، معمولاً به صورت خمیده یا پیچ ت پیچ.