معنی فارسی wring one's hands
B2عملی که در آن دستها به خاطر نگرانی، استرس یا اضطراب به هم فشرده میشوند.
To clasp or twist one's hands due to anxiety or distress.
- IDIOM
example
معنی(example):
او در نگرانی از امتحان دستهایش را به هم فشار میداد.
مثال:
She started to wring her hands in worry about the exam.
معنی(example):
او پس از شنیدن خبر دستهایش را به هم فشار میداد.
مثال:
He was wringing his hands in distress after hearing the news.
معنی فارسی کلمه wring one's hands
:عملی که در آن دستها به خاطر نگرانی، استرس یا اضطراب به هم فشرده میشوند.