معنی فارسی yattered

B1

صحبت کردن به طور مداوم و بی‌وقفه، گاهی بدون توجه به شنونده.

To talk at length in a lively or noisy manner.

verb
معنی(verb):

To natter; to prattle; to chatter mindlessly.

example
معنی(example):

او درباره برنامه‌هایش برای آخر هفته یگانه صحبت می‌کرد.

مثال:

She yattered on about her plans for the weekend.

معنی(example):

او بدون اینکه متوجه باشد کسی گوش نمی‌دهد، در حال صحبت بود.

مثال:

He yattered without realizing that no one was listening.

معنی فارسی کلمه yattered

: معنی yattered به فارسی

صحبت کردن به طور مداوم و بی‌وقفه، گاهی بدون توجه به شنونده.