معنی فارسی yawney

B1

صفتی برای توصیف صدای خسته و یا عاطفی که به نوعی دلتنگی یا خواب‌آلودگی اشاره دارد.

An adjective describing a sound that is sleepy or drowsy in nature.

example
معنی(example):

صدای یوانی گربه من را به خنده انداخت.

مثال:

The yawney sound of the cat made me smile.

معنی(example):

او هنگام بیدار شدن یک حالت یوانی روی صورتش داشت.

مثال:

He had a yawney expression on his face as he woke up.

معنی فارسی کلمه yawney

: معنی yawney به فارسی

صفتی برای توصیف صدای خسته و یا عاطفی که به نوعی دلتنگی یا خواب‌آلودگی اشاره دارد.