معنی فارسی yeastily
B1به طرز عمل و کارکرد مخمر، به ویژه در ارتباط با خمیر یا فرآیندهای تخمیر.
In a manner resembling yeast, particularly relating to fermentation processes.
- ADVERB
example
معنی(example):
خمیر در دمای گرم به طور مخمر مانند بلند شد.
مثال:
The dough rose yeastily in the warm room.
معنی(example):
او به طرز مخمر مانند حرکت کرد، گویی که عجله داشت.
مثال:
He moved yeastily, as if he were in a hurry.
معنی فارسی کلمه yeastily
:
به طرز عمل و کارکرد مخمر، به ویژه در ارتباط با خمیر یا فرآیندهای تخمیر.