معنی فارسی yorking
B1فعالیتی که با یورک مرتبط است و میتواند شامل سرگرمیها و جشنها باشد.
An activity associated with York, often suggesting enjoyment or celebration.
- verb
verb
معنی(verb):
To bowl a yorker at a batsman, especially to get a batsman out in this way.
معنی(verb):
To vomit.
example
معنی(example):
آنها تمام طول آخر هفته یورک میکردند.
مثال:
They were yorking all weekend long.
معنی(example):
یورکینگ یک سرگرمی محبوب برای بسیاری از افراد در این منطقه است.
مثال:
Yorking is a popular pastime for many in the area.
معنی فارسی کلمه yorking
:
فعالیتی که با یورک مرتبط است و میتواند شامل سرگرمیها و جشنها باشد.