معنی فارسی youngness
B1تمایز و ویژگیهای جوان بودن، تازگی و طراوت جوانی.
The quality or state of being young; youth.
- NOUN
example
معنی(example):
جوانی درختان در برگهای زنده آنها مشهود است.
مثال:
The youngness of the trees is evident in their vibrant leaves.
معنی(example):
روح او جوانی خاصی دارد که الهامبخش است.
مثال:
There is a certain youngness to her spirit that is inspiring.
معنی فارسی کلمه youngness
:تمایز و ویژگیهای جوان بودن، تازگی و طراوت جوانی.