معنی فارسی yox
B1یک فرم خاص یا شکل در عملکرد که نشان دهنده ویژگیای خاص است.
A specific form or style in performance indicating a particular characteristic.
- OTHER
example
معنی(example):
بازیکن در عملکردش یک yox داشت.
مثال:
The player had a yox in his performance.
معنی(example):
میتوانی انتظار یک yox از رقابت امسال داشته باشی.
مثال:
You can expect a yox from the competition this year.
معنی فارسی کلمه yox
:یک فرم خاص یا شکل در عملکرد که نشان دهنده ویژگیای خاص است.