معنی فارسی yucky
A2 /ˈjʌki/بدبو، ناخوشایند و غیرقابل تحمل، به ویژه در مورد غذا یا چیزهای دیگر.
Unpleasant or distasteful, often used to describe food.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of something highly offensive; causing aversion or disgust.
example
معنی(example):
غذا بدبو بود، بنابراین من آن را نخوردم.
مثال:
The food was yucky, so I didn't eat it.
معنی(example):
او فکر میکند که بو بد است.
مثال:
She thinks that the smell is yucky.
معنی فارسی کلمه yucky
:
بدبو، ناخوشایند و غیرقابل تحمل، به ویژه در مورد غذا یا چیزهای دیگر.
