معنی فارسی zanzibari
B1تعلق به زنگبار، جزیرهای در اقیانوس هند، به ویژه در زمینه فرهنگ، غذا یا لباس.
Relating to Zanzibar, especially in terms of its culture, food, or attire.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
غذای زنگبار به خاطر ادویههایش شناخته شده است.
مثال:
The zanzibari cuisine is known for its spices.
معنی(example):
او در جشنواره یک لباس زنگباری زیبا پوشیده بود.
مثال:
She wore a beautiful zanzibari dress at the festival.
معنی فارسی کلمه zanzibari
:
تعلق به زنگبار، جزیرهای در اقیانوس هند، به ویژه در زمینه فرهنگ، غذا یا لباس.