معنی فارسی zig-zagging
B1حرکت به صورت میلهای یا زیگزاگ، معمولاً برای توصیف حرکات نامنظم یا غیرمستقیم استفاده میشود.
A pattern of sharp turns or angles resembling a zigzag format.
- verb
verb
معنی(verb):
To move or to twist in a zigzag manner.
example
معنی(example):
ماشین در ترافیک به صورت زیگزاگ حرکت میکرد.
مثال:
The car was zig-zagging through the traffic.
معنی(example):
او با مهارت بالا از مسیر زیگزاک عبور کرد.
مثال:
She navigated the zig-zagging path with great skill.
معنی فارسی کلمه zig-zagging
:
حرکت به صورت میلهای یا زیگزاگ، معمولاً برای توصیف حرکات نامنظم یا غیرمستقیم استفاده میشود.