معنی فارسی zinced
B2زینک، عملی است که در آن فلز را با روی پوشش میدهند تا از زنگزدن آن جلوگیری شود.
To cover or treat with zinc to prevent corrosion.
- verb
verb
معنی(verb):
To electroplate with zinc.
معنی(verb):
To coat with sunblock incorporating zinc oxide.
example
معنی(example):
سقف برای محافظت از زنگزدگی رویهای از رویه زینک شده است.
مثال:
The roof was zinced to protect it from rusting.
معنی(example):
آنها اجزای فلزی را زینک کردند تا از دوام آنها مطمئن شوند.
مثال:
They zinced the metal parts to ensure longevity.
معنی فارسی کلمه zinced
:
زینک، عملی است که در آن فلز را با روی پوشش میدهند تا از زنگزدن آن جلوگیری شود.