معنی فارسی -ably

B1

پسوندی که به صفات اضافه می‌شود تا حالتی از قابلیت یا کیفیت را تشکیل دهد.

A suffix used to form adverbs from adjectives indicating an acceptable quality.

example
معنی(example):

این وظیفه به طرز تحسین‌برانگیزی توسط تیم انجام شد.

مثال:

The task was completed admirably by the team.

معنی(example):

او در حین ارائه به طور قابل درک صحبت کرد.

مثال:

He spoke comprehensibly during the presentation.

معنی فارسی کلمه -ably

: معنی -ably به فارسی

پسوندی که به صفات اضافه می‌شود تا حالتی از قابلیت یا کیفیت را تشکیل دهد.