معنی فارسی a hang of a

B1

یاد گرفتن چگونگی انجام یک کار یا فعالیت.

To learn how to do something effectively or to become proficient at it.

example
معنی(example):

من سرانجام توانستم دوچرخه سواری را یاد بگیرم.

مثال:

I finally got the hang of riding a bike.

معنی(example):

کمی زمان برد، اما فکر می‌کنم حالا یاد گرفته‌ام.

مثال:

It took me some time, but I think I have the hang of it now.

معنی فارسی کلمه a hang of a

: معنی a hang of a به فارسی

یاد گرفتن چگونگی انجام یک کار یا فعالیت.