معنی فارسی a necessary evil

B2

چیزی که ناخوشایند است، اما برای دستیابی به نتیجه‌ای بهتر ضروری می‌باشد.

Something unpleasant that must be tolerated in order to achieve a desirable outcome.

example
معنی(example):

بسیاری معتقدند که مالیات‌ها شر ضروری برای تأمین مالی خدمات عمومی هستند.

مثال:

Many believe that taxes are a necessary evil for funding public services.

معنی(example):

گاهی اوقات شر ضروری برای خیر بزرگ‌تر الزامی است.

مثال:

Sometimes a necessary evil is required for the greater good.

معنی فارسی کلمه a necessary evil

: معنی a necessary evil به فارسی

چیزی که ناخوشایند است، اما برای دستیابی به نتیجه‌ای بهتر ضروری می‌باشد.