معنی فارسی a split
B1یک تقسیم یا شکاف، به ویژه بین گروهها یا دریاچهها.
A division or fracture, especially in opinion or teams.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک اسپلیت در موهایش برای ظاهری شیک ایجاد کرد.
مثال:
She made a split in her hair for a stylish look.
معنی(example):
ما به خاطر عقاید مختلف در تیم یک اسپلیت داشتیم.
مثال:
We had a split in the team due to different opinions.
معنی فارسی کلمه a split
:
یک تقسیم یا شکاف، به ویژه بین گروهها یا دریاچهها.