معنی فارسی abacination
B1اباچین کردن، عملی وحشیانه که در آن فرد را با قرار دادن جسمی داغ در مقابل چشمانش کور میکنند.
A cruel act of blinding someone by putting a hot object in front of their eyes.
- NOUN
example
معنی(example):
اباچین کردن یک روش غیرانسانی شکنجه است.
مثال:
Abacination is a cruel method of torture.
معنی(example):
متون تاریخی از اباچین کردن به عنوان یک روش وحشیانه یاد میکنند.
مثال:
Historical texts mention abacination as a barbaric practice.
معنی فارسی کلمه abacination
:
اباچین کردن، عملی وحشیانه که در آن فرد را با قرار دادن جسمی داغ در مقابل چشمانش کور میکنند.