معنی فارسی abb
B1مکانی مذهبی که معمولاً به جامعهای از راهبان اختصاص دارد.
A monastery, especially one that is subordinate to an abbey.
- NOUN
example
معنی(example):
این آب به خاطر معماری زیبای خود معروف است.
مثال:
The abb is known for its beautiful architecture.
معنی(example):
این آب به عنوان یک پناهگاه آرام برای بازدیدکنندگان عمل میکند.
مثال:
The abb serves as a peaceful retreat for visitors.
معنی فارسی کلمه abb
:
مکانی مذهبی که معمولاً به جامعهای از راهبان اختصاص دارد.