معنی فارسی aberrated
B2به حالتی اطلاق میشود که در آن نتایج یا اطلاعات از حالت عادی منحرف شدهاند.
Deviated from the expected or usual course.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این مطالعه نتایج انحرافی را نشان داد که تفسیرشان سخت بود.
مثال:
The study showed aberrated results that were hard to interpret.
معنی(example):
دادههای انحرافی به نتایج نادرست منجر شد.
مثال:
The aberrated data led to incorrect conclusions.
معنی فارسی کلمه aberrated
:
به حالتی اطلاق میشود که در آن نتایج یا اطلاعات از حالت عادی منحرف شدهاند.