معنی فارسی abhor
B2تنفر شدید و عمیق از چیزی، به گونهای که شخص هرگونه وابستگی به آن را رد کند.
To regard with extreme repugnance; to detest.
- VERB
example
معنی(example):
من با هر نوع خشونتی مخالفم.
مثال:
I abhor violence in any form.
معنی(example):
او طعم کلم بروکلی را نفرتانگیز میداند.
مثال:
She abhors the taste of broccoli.
معنی فارسی کلمه abhor
:
تنفر شدید و عمیق از چیزی، به گونهای که شخص هرگونه وابستگی به آن را رد کند.