معنی فارسی abidance

B2

پایبندی به اصول یا قوانین.

Compliance with rules or laws.

example
معنی(example):

پایبندی به قوانین برای انصاف ضروری است.

مثال:

Abidance by the rules is essential for fairness.

معنی(example):

پایبندی دقیقی به پروتکل‌های ایمنی وجود داشت.

مثال:

There was a strict abidance to the safety protocols.

معنی فارسی کلمه abidance

: معنی abidance به فارسی

پایبندی به اصول یا قوانین.