معنی فارسی abiding
B2به معنای باقی ماندن و ادامه داشتن در طول زمان.
Continuing for a long time; enduring.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او علاقهای پایدار به ادبیات دارد.
مثال:
She has an abiding interest in literature.
معنی(example):
دوستی پایدار او همیشه منبعی از حمایت بوده است.
مثال:
His abiding friendship has always been a source of support.
معنی فارسی کلمه abiding
:
به معنای باقی ماندن و ادامه داشتن در طول زمان.