معنی فارسی abience

B2

احساس یا فضایی که در یک مکان تجربه می‌شود.

The atmosphere or feeling of being present in a location.

example
معنی(example):

احساس 'abience' به معنای بودن در یک مکان است.

مثال:

Abience refers to a feeling of being in a place.

معنی(example):

احساس بودن در اتاق راحت‌کننده بود.

مثال:

The abience in the room was comforting.

معنی فارسی کلمه abience

: معنی abience به فارسی

احساس یا فضایی که در یک مکان تجربه می‌شود.