معنی فارسی abjection

B2

احساس تحقیر و بی‌ارزشی که فرد ممکن است در نتیجهی شکست یا رد شدن تجربه کند.

The state of being cast off or rejected; extreme lack of self-esteem.

example
معنی(example):

ذلت او وقتی که در مسابقه باخت، قابل مشاهده بود.

مثال:

His abjection was visible when he lost the competition.

معنی(example):

او درباره احساسات ذلت خود بعد از رد شدن صحبت کرد.

مثال:

She spoke of her feelings of abjection after the rejection.

معنی فارسی کلمه abjection

: معنی abjection به فارسی

احساس تحقیر و بی‌ارزشی که فرد ممکن است در نتیجهی شکست یا رد شدن تجربه کند.